مارس 8, 2023

آموزش و پرورش دختران

تاریخچه‌ای از با سواد شدن دختران ایران

Dokhtaran Iran
نویسنده مقاله: John Elder جان الدر

این مقاله بخشهای مختلفی از کتاب تاریخ کلیسای انجیلی در ایران می‌باشد که کنار هم جمع آوری شده است. هدف ما  ارائه چشم‌اندازی کوچک از تحصیلات زنان در ایران است.

در زمان ورود مبشرها به ایران یعنی اوایل سال ۱۸۰۰  از آمار آشوری‌های مقیم ایران، ترکیه و عراق آمار درستی در دست نیست، ولی بعضی عده‌ی آنان را در آن زمان ۱۲۵ هزار نفر تخمین زده‌اند. در بین قوم به این بزرگی، فقط ۴۰ نفر مرد و ۱ نفر زن که او هم خواهر پاتریارخ آشوری‌ها بود، سواد خواندن داشتند. کتاب‌هایی که به زبان آشوری موجود بود بسیار کمیاب و بیشتر به زبان قدیم آشوری نوشته شده بود و بیشتر مردم از درک آن ناتوان بودند.

از فارغ‌التحصیلان کالج مانت هولیوک دوشیزه‌ای به نام فیدِلیا فیسک در ۱۴ ژوئیه ۱۸۴۳ میلادی به ارومیه رسید و چهار ماه بعد خدمات خود را شروع کرد. با اطلاعاتی که دوشیزه فیسک از تأثیر محیط خانوادگی در آموزش و پرورش داشت، از همان ابتدا تصمیم گرفت برای تربیت دختران به شیوه خوب و تهیه محیطی که تعلیمات انجیل تأثیر شایانی در آنها بخشد، مدرسه شبانه روزی تأسیس نماید.

اگر از زنی سؤال می‌کردند آیا می‌توانید کتاب بخوانید، به یقین جواب می‌داد: «نه خیر، من که زن هستم چگونه انتظار دارید بخوانم؟» پس وقتی وضع زندگی آشوری‌های آن روز را که همراه با جهل و موهوم پرستی بود را در نظر خود مجسم می‌سازیم، نباید این امر موجب شگفتی ما شود، زیرا قومی که بیشتر افراد آن در چنگال جهل و نادانی گرفتار بودند، ممکن نبود بهتر از این زندگی کرده و با حقایق مسیحیت آشنا باشند.

موسسه بشارتی تقاضای مبنی بر تأمین مخارج ۶ دختر در مدرسه شبانه‌روزی را تصویب کرد، ولی همه تصور می‌کردند خانواده‌ای پیدا نخواهد شد که حاضر شود فرزند خود را به چنین مکانی برای آموزش و پرورش بفرستد.

اسقف مار یوحنان، دوشیزه فیسک را به تأسیس شبانه‌روزی تشویق نموده گفت :«شما کارتان را شروع کنید و من از میان دختران برای شما شاگرد پیدا می‌کنم». ولی دو ماه گذشت و حتی یک نفر دختر برای تحصیل و زندگی در این آموزشگاه یافت نشد. روزی دوشیزه فیسک از پنجره خانه خود بیرون را تماشا می‌کرد، ناگهان متوجه مار یوحنان شد که دست دو دختر را گرفته به طرف آموزشگاه می‌آید. از دختران یکی دختر هفت ساله خواهر خود ماریوحنان و دیگری دختر دو سال‌های بود. هنگامی که مار یوحنان دستهای آن دو دختر را در دست دوشیزه فیسک قرارداده گفت: «از این پس اینها دختران شما هستند و هیچ کس حق ندارد آنها را از شما بگیرد. اکنون یک کالج مانت‌هولیوک دوم در ایران تأسیس کنید». دوشیزه فیسک از شوق و شعف زیاد اشک می‌ریخت. ولی پیدا کردن ۶ نفر دختری که پذیرش آنها از طرف میسیون تصویب شده بود، تا بهار آینده میسر نشد. از آن وقت به بعد این ۶ دختر مانند کودکانی که همیشه با مادر خود باشند، پیوسته با وی می‌بودند. در این آموزشگاه همان طور که کثافت و شپش از تن این دختران پاک شد، اخلاقشان نیز از دورغگویی و دزدی تهذیب گردید. آموزشگاه شبانه‌روزی این کودکان، با بنای جدید کالج مانت هولیوک که دوشیزه فیسک به آن عادت کرده بود، تفاوت بسیار داشت. آموزشگاه این ۶ دختر، به اضافه مدرسه ۳۳ کودک دیگری که فقط روزها برای درس می‌آمدند، از ۲ اتاق تشکیل شده بود که در وسط آنها راهرویی قرار داشت. کف این اتاق‌ها خاکی و پنجرهی آنها از کاغذهای روغن اندود پوشیده شده بود. اگر چه اثاثیه این مدرسه از بخاری آجری و چند نیمکت ساده چوبی تشکیل می‌شد، ولی قلب معلم آن مملو از عشق و امید بود. اتاق دیگر را برای آشپزی و خوابیدن شاگردان شبانه‌روزی به کار می‌بردند. این اتاق از حیث داشتن پنجره‌هایی که از شیشه محلی ساخته شده بود و میتوانست نور را از خود عبور دهد، از اتاق دیگر غنیتر بود؛ اگر چه تماشای بیرون اتاق از پشت شیشه‌ها امکان نداشت.

به طوری که در بالا گفته شد، فقر بسیار زیاد شاگردان، مبشرها را مجبور ساخته بود که در سال‌های اول مخارج خوراک آنها را نیز بپردازند. ولی دوشیزه فیسک تصمیم گرفت به این وضع خاتمه دهد. به این جهت در سال ۱۸۴۴ میلادی از دادن این قبیل کمک‌ها به شاگردان خودداری نمود. بعضی می‌ترسیدند بر اثر این کار عده‌ای از شاگردان پراکنده شده، دیگر برای تحصیل به آموزشگاه نیایند. ولی با وجود این تصور و مخالفت مار شیمون عده شاگردان آموزشگاه که در آخر این سال ۲۲ نفر بود، در پاییز به ۲۶ نفر رسید و در سال ۱۸۴۵ میلادی بیشتر از ۴۰ نفر شد. تا ۴۰ سال بعد عده شاگردان از این مرز تجاوز نکرد. یکی از مشکلات این مدرسه هم مانند آموزشگاه پسران، عدم امکان تهیه کتاب‌های درسی بود. دوشیزه فیسک مدیر آموزشگاه، در سال ۱۸۴۳ میلادی فقط یک جلد کتاب داشت که آن هم کتابمقدس به زبان قدیم آشوری بود. ولی بعد از آن به تدریج کتاب‌های دیگری مانند کتاب هجی و حساب و جغرافیای کتابمقدس، چاپ و به دست شاگردان داده شد. اما گرانب‌هاترین این کتابها کتابمقدسی بود که به لهجه معمولی آشوریها نوشته شده بود. کتاب عهدجدید در سال ۱۸۴۶ و عهدعتیق در سال ۱۸۵۲ میلادی به چاپ رسید.

دختران آموزشگاه به قدری علاقمند به داشتن یک نسخه انجیل بودند که وقتی آن را به عنوان جایزه به کسی که هزار آیه از کتابمقدس را حفظ کرده باشد می‌دادند، بیشتر آنها برای حفظ آن عبارات سه هفته تمام متحمل زحمت می‌شدند.

برنامه روزانه مدرسه که دوشیزه فیسک در سال ۱۸۵۴ میلادی نوشت، نشانه اهمیت زیادی است که در این آموزشگاه به تعلیمات دینی داده می‌شد. دختران صبح زود با صدای زنگ از خواب برمیخاستند و در مدت بیست دقیقه خود را برای پرستش بامدادان آماده می‌کردند. در این پرستش هر کدام، نیم ساعت در گوشهای نشسته، در عالم سکوت با خداوند به راز و نیاز میپرداخت.

در سال ۱۸۸۰ میلادی، هنگامی که قحطی شدیدی به وجود آمد، اعضای کلیسای تبریز به کمک مبشرین شتافته، به اتفاق آنان کمک‌های گرانبهایی به اهالی شهر نمودند. یکی از صفحات درخشان تاریخ کلیسای تبریز در سال ۱۸۸۳ میلادی گشوده شد زیرا در این سال نهضتی از طرف مسیحیان بر پا شد که در نتیجه آن ۱۰ نفر عضو جدید به کلیسا پیوستند.

در میان اولین اقدامات موسسه‌ی بشارتی آمریکایی در تبریز، تأسیس دو آموزشگاه را برای دختران ارمنی باید نام برد. این دو آموزشگاه که تحت سرپرستی دوشیزه ماری جوت اداره می‌شد، در دو محله ارمنی‌نشین شهر گشایش یافت. در نخستین سال تأسیس این دو مدرسه در یکی از آنها ۱۲ دختر (۵ نفر ارمنی،۱ نفر نستوری، ۲ مسلمان، ۴ فرانسوی) و در دیگری ۸ دختر ارمنی نامنویسی کردند. پس از ۸ سال این دو آموزشگاه یکی شدند و مدرسه جدیدی که دارای بخش شبانه‌روزی هم بود برای دختران مسلمان و ارمنی به وجود آمد.

خانم ال. سی. وان هوک به مدیریت بخش شبانه‌روزی منصوب گشت. در آغاز کار بیشتر والدین حاضر نبودند دخترانشان را برای زندگی به بخش شبانه‌روزی بفرستند، ولی هنوز یک سال از تأسیس آن نگذشته بود که عده شاگردان شبانه‌روزی از ۳ به ۱۰ نفر رسید.

درسال ۱۸۸۲ میلادی با کمک‌های سخاوتمندانه کلیسای پرزبیتری دوم شیکاگو زمین بزرگتری در نزدیکی قلعه خریداری گردید و بنای جدیدی در آن ساخته شد. در پاییز همان سال آموزشگاه با ۱۹ دانش‌آموز جدید، که ۲ نفر از آنها از شهر مراغه یعنی از فاصله ۸۰ کیلومتری آمده بودند، گشایش یافت. سال بعد کودکستانی نیز به آموزشگاه ضمیمه شد و خانم هولمز به مدیریت آن گماشته شد. عده شاگردان آموزشگاه در این سال به ۴۲ نفر بالغ شد، که از آنها ۴ نفر دختران مسلمان بودند. ولی بر اثر مشکلاتی که پیش آمد تا ۱۲ سال بعد از این تاریخ، دیگر هیچ دختر مسلمانی به مدرسه آمریکایی وارد نشد.

در سال ۱۸۹۲ میلادی دوشیزه لیلی بیبر برای خدمت در آموزشگاه آمریکایی تبریز اعزام شد. این خانم تا سال ۱۹۲۳ میلادی در این شهر مانده، بیشتر این مدت را به سمت مدیر مدرسه خدمت کرد. در ۱۰ سال اول قرن بیستم عده دختران مسلمان در مدرسه آمریکایی تبریز افزایش یافت. در سال ۱۹۰۶ میلادی، کلاس مخصوصی برای تدریس زبان فارسی گشایش یافت. در این کلاس دوشیزه لوسیل درک و دو آموزگار دیگر که از ارومیه آمده بودند تدریس می‌کردند. عده شاگردان مدرسه در سال ۱۹۱۰ میلادی بر ۳۲ نفر بالغ شد، که از آن میان ۲۶ نفر در شبانه‌روزی سکونت داشتند.

در مدت متجاوز از ۴۰ سال به تعلیم مسیحیت و کتابمقدس در مدارس آمریکایی تبریز اهمیت شایانی داده می‌شد. در نتیجه‌ی همین تعلیمات بیشتر کسانی که در کلیسای انجیلی عضویت می‌افتند از شاگردان آموزشگاه‌های پسرانه و دخترانه آمریکایی بودند.

آموزشگاه پسرانه آمریکایی در تبریز به سال ۱۸۸۰ میلادی گشایش یافت. در این سال به سرپرستی آقای اِس. کِی. ویلسون که برای اداره خدمات فرهنگی موسسه‌ی بشارتی از آمریکا اعزام شده بود، مدرسه پسرانه تبریز با ۳۵ نفر دانش‌آموز شروع به کار کرد. ۶ سال بعد آقای ویلسون با دوشیزه آنی ری خانم روشنفکر با جذبه‌ای که تازه از آمریکا وارد شده بود، ازدواج کرد. دکتر ویلسون با مخالفت‌های شدید و دائمی که از طرف مسلمانان و اسقف ارمنی شهر ابراز می‌شد، آموزشگاه را تأسیس نموده، گسترش داد. توسعه مدرسه پسرانه به آهستگی و با زحمات بسیار دکتر ویلسون و سایر همکاران او صورت گرفت. در سال ۱۸۸۳ میلادی، ۵۲ پسر در این مدرسه تحصیل می‌کردند که از میان آنان ۱۲ نفر، پسران مسلمان بودند. در سال ۱۸۹۵ میلادی، عده شاگردان به ۱۴۰ نفر بالغ شد، ولی مخالفت‌های شدیدی که در آن سال شروع شد تا مدتی مانع ورود پسران مسلمان به آموزشگاه گردید.

همدان

آغاز خدمات فرهنگی میسیون در همدان به خصوص برای دختران، مصاد‌ف بود با ورود دوشیزه مونتگمری که به سال ۱۸۸۲ میلادی وارد این شهر گردید. چنان که در بالا گفته شد، چند نفر دختر در مدرسه ارمنی همدان تحصیل می‌کردند ولی پس از ورود دوشیزه مونتگمری آنها دارای آموزشگاهی شدند که حق داشتند آن را متعلق به خود بدانند. نکته جالب توجه این جا است که مونتگمری در مدت چند سال اول پسران خردسال را هم قبول می‌کرد که در میان دختران تحصیل کنند. سال اول ۴۱ دانش‌آموز در آموزشگاه پذیرفته شدند. کمی پس از آن که بخش شبانه‌روزی مدرسه در منزل آقای هوهانس نهاپتیان گشایش یافت، عده شاگردان مدرسه بیش از ۶۵ نفر شد. با کمک‌های سخاوتمندانه دوشیزه فیت هوبارد عضو هیئت مرکزی موسسه بشارتی در آمریکا و خانم شِروود مادر بانو هاوکس توانست بنای جدیدی در محلی موسوم به سرقلعه ساخته، در سال ۱۸۸۵ میلادی آموزشگاه دخترانه را به آن جا انتقال دهد. سال بعد دوشیزه شارلوت مونتگمری برای کمک به خواهرش از آمریکا وارد شده، مدت ۱۸ سال در مدرسه خدمت کرد و در ۱۸۹۲ میلادی دوشیزه سو لینباح که چندی بعد با دکتر جِی. آرتور فانک ازدواج کرد، به کارمندان آموزشگاه اضافه شد. نخستین دختران مسلمان که در این آموزشگاه نام‌نویسی کردند بیشتر در بخش شبانه‌روزی زندگی می‌کردند. در سال ۱۸۹۴ میلادی برای اولین بار، شاگردان دوره اول تحصیلاتشان را به پایان رسانیدند. تا سال ۱۹۰۷ میلادی ۲۴ نفر از دختران به گرفتن دیپلم نائل شدند. دوشیزه مونتگمری مدیر آموزشگاه در گزارشی که در سال ۱۹۱۵ میلادی تهیه کرده نتایج خدمات خود را این طور خلاصه می‌کند: «‌از آغاز تأسیس آموزشگاه فیت هوبارد در همدان تاکنون، یعنی در مدت ۳۳ سال گذشته، ۲۵۵ نفر به عضویت کلیسای «استفان مقدس» در همدان پذیرفته شده‌اند و از این عده ۱۱۳ نفر از شاگردان مدرسه «فیت هوبارد» بوده‌اند. علاوه بر آنها، از میان ۳۴ شاگرد مدرسه پسرانه هم که عضو کلیسای نامبرده شده‌اند، ۲۲ نفرشان در گذشته در مدرسه «فیت هوبارد» تحصیل می‌کردند.

در میان اولین اقدامات موسسه‌ی بشارتی آمریکایی در تبریز، تأسیس دو آموزشگاه را برای دختران ارمنی باید نام برد. این دو آموزشگاه که تحت سرپرستی دوشیزه ماری جوت اداره می‌شد، در دو محله ارمنی‌نشین شهر گشایش یافت. در نخستین سال تأسیس این دو مدرسه در یکی از آنها ۱۲ دختر (۵ نفر ارمنی،۱ نفر نستوری، ۲ مسلمان، ۴ فرانسوی) و در دیگری ۸ دختر ارمنی نامنویسی کردند. پس از ۸ سال این دو آموزشگاه یکی شدند و مدرسه جدیدی که دارای بخش شبانه‌روزی هم بود برای دختران مسلمان و ارمنی به وجود آمد.

مراغه

درسال ۱۸۸۲ میلادی با کمک‌های سخاوتمندانه کلیسای پرزبیتری دوم شیکاگو زمین بزرگتری در نزدیکی قلعه خریداری گردید و بنای جدیدی در آن ساخته شد. در پاییز همان سال آموزشگاه با ۱۹ دانش‌آموز جدید، که ۲ نفر از آنها از شهر مراغه یعنی از فاصله ۸۰ کیلومتری آمده بودند، گشایش یافت. سال بعد کودکستانی نیز به آموزشگاه ضمیمه شد و خانم هولمز به مدیریت آن گماشته شد. عده شاگردان آموزشگاه در این سال به ۴۲ نفر بالغ شد، که از آنها ۴ نفر دختران مسلمان بودند. ولی بر اثر مشکلاتی که پیش آمد تا ۱۲ سال بعد از این تاریخ، دیگر هیچ دختر مسلمانی به مدرسه آمریکایی وارد نشد.

تبریز

در سال ۱۸۹۲ میلادی دوشیزه لیلی بیبر برای خدمت در آموزشگاه آمریکایی تبریز اعزام شد. این خانم تا سال ۱۹۲۳ میلادی در این شهر مانده، بیشتر این مدت را به سمت مدیر مدرسه خدمت کرد. در ۱۰ سال اول قرن بیستم عده دختران مسلمان در مدرسه آمریکایی تبریز افزایش یافت. در سال ۱۹۰۶ میلادی، کلاس مخصوصی برای تدریس زبان فارسی گشایش یافت. در این کلاس دوشیزه لوسیل درک و دو آموزگار دیگر که از ارومیه آمده بودند تدریس می‌کردند. عده شاگردان مدرسه در سال ۱۹۱۰ میلادی بر ۳۲ نفر بالغ شد، که از آن میان ۲۶ نفر در شبانه‌روزی سکونت داشتند.

در سال ۱۸۸۷ میلادی دوشیزه آنا شنک که ۱۰ سال در مدرسه، سابقه خدمت داشت، به مدیریت آموزشگاه منصوب گردید. در سال ۱۸۸۲ میلادی سیستم جدیدی برای اداره آموزشگاه اتخاذ شد و به موجب آن والدین دختران می‌بایست با مدرسه قراردادی امضاء کنند که فرزندانشان مدت معینی که در قرارداد قید شده است در مدرسه بمانند. علت گذاشتن این قانون آن بود که عده‌ای از والدین، دخترا‌نشان را قبل از اتمام تحصیل، از مدرسه خارج ساخته، وادار به ازدواج می‌کردند. دخترانی که با این قرار در مدرسه پذیرفته شده بودند، تمام ایام سال را حتی در تعطیلات تابستان در مدرسه مانده، تحت توجه دقیق اولیای آموزشگاه تربیت می‌شدند. در نخستین سال‌های پس از تأسیس آموزشگاه تمامی مخارج تحصیل، لباس و زندگی دختران در مدرسه شبانه‌روزی رایگان تأمین می‌شد. در سال ۱۸۸۳ میلادی دوشیزه بارتلِت با مسرت زیادی گزارش داد: «برای نخستین بار، امسال پدر یکی از دختران حاضر شده است مخارج جاری دخترش را به مدرسه بپردازد». در سال ۱۸۸۴ میلادی ۵ نفر از دختران پس از آن که مدتی درباره مسیحیت مطالعه و تحقیق نموده بودند، به این آیین گرویده، به کلیسای انجیلی تهران پیوستند و با جدیت فراوانی افراد خانواده‌های خود را نیز به مسیحیت رهبری نمودند.

آموزشگاه دخترانه که در این وقت مدرسه «ایران بیتئیل» نامیده می‌شد، در آخر دهمین سال تأسیس‌ خود، به محل موسسه بشارتی آمریکایی در خیابان قوامالسلطنه انتقال یافت و بعد از آن در همان جا باقی ماند. مراسم گشایش آموزشگاه در محل جدید، در ۱۷ نوامبر ۱۸۸۶ میلادی انجام گرفت. در روز اول افتتاح مدرسه، ۴۰ نفر در آن نام‌نویسی کرده بودند. در سال ۱۸۸۵ میلادی دوشیزه آنی دیل برای اداره آموزشگاه دخترانه از آمریکا فرستاده شد و دو سال پس از ورود او مقرارتی که در گذشته برای اقامت دایم دختران در محوطه آموزشگاه وضع شده بود، برچیده شد. برای این که تمام بودجه آموزشگاه از درآمد مدرسه تأمین بشود، اداره کنندگان آموزشگاه زحمات زیادی کشیدند و در نتیجه مبالغی از شاگردان گرفته شد که بیشترین آن ۱۱۹ تومان در سال ۱۸۹۳ میلادی بود. پس از آن که ناصرالدین شاه، به دیدن مدرسه آمد، وعده داد که سالی ۱۰۰ تومان به بودجه آموزشگاه کمک کند و تا چند سال این مبلغ پرداخته شد. پس از آن عده‌ای از خانواده‌های سرشناس مسلمان، دخترانشان را به این مدرسه فرستادند. در سال ۱۸۹۶ میلادی ۱۸ دختر مسلمان برای نام‌نویسی به آن جا آمدند و اگر چه تقاضای همه آنها مورد قبول واقع نشد، ولی از آن پس بیشترین محصلین آموزشگاه را دختران مسلمان تشکیل می‌دادند. در سال ۱۸۷۹ میلادی آموزشگاه به علت نبودن آموزگاران کافی تعطیل شد و هنگامی که در سال ۱۸۹۸ میلادی دوباره گشایش یافت، ۶۳ نفر دانش‌آموز در آن پذیرفته شدند و ۷ نفر از آنان دختران مسلمان بودند.

به سال ۱۹۰۳ میلادی مظفرالدین شاه فرمان داد که تمام خانواده‌های مسلمان دختران خود را از این مدرسه که «در آن جا پوشیدن دامن و کفش‌های پاشنه بلند را فرا می‌گیرند»، بیرون ببرند. در نتیجه، تمام دختران مسلمان مدرسه را ترک گفتند ولی ده روز طول نکشید که همه آنها دوباره به آموزشگاه برگشتند. در سال ۱۹۰۵ میلادی از ۹۵ دانش‌آموز ۲۴ نفر و در سال ۱۹۱۳ میلادی از ۳۴۵ دانش‌آموز ۱۵۴ نفر، دختران مسلمان بودند. کلاسهای اول، دوم و سوم مدرسه که هر یک متشکل از ۲ دختر ارمنی بود، به ترتیب در سال‌های ۱۸۹۱، ۱۸۹۴، ۱۸۹۶ فارغ‌التحصیل شدند. بعد از آن در مدت ۱۳ سال کسی دوره دوازده ساله مدرسه را به پایان نرسانید، مگر ۴ دختر ارمنی که در سال ۱۹۰۷ میلادی فارغ‌التحصیل شدند. از سال ۱۹۱۰ میلادی به بعد، به طور مرتب هر سال به جز سال‌های ۱۹۱۲ و ۱۹۱۴ و ۱۹۲۰ میلادی، از آموزشگاه دخترانه آمریکایی عده‌ای فارغ‌التحصیل بیرون آمد.

در سال ۱۸۸۳ میلادی به ایران فرستاده شد و به این ترتیب نزدیک به ۵۰ سال پس از ورود مبشرهای مسیحی آمریکایی به ایران، دولت آمریکا با دولت ایران مناسبات سیاسی برقرار کرد. در نتیجه درخواستهای مکرری که موسسه‌س بشارتی آمریکایی برای اعزام پزشک زن به تهران کرده بود، در سال ۱۸۸۹ میلادی هیئت مرکزی موسسه در آمریکا، خانم دکتر ماری اسمیت را به تهران فرستاد. ورود این بانوی پزشک چنان مردم آن روز تهران را دچار حیرت و بهت کرده بود که همه از یکدیگر می‌پرسیدند: «چه طور ممکن است یک نفر زن دارای معلومات پزشکی باشد؟» روزی که شاه به دیدن ساختمان‌های موسسه رفته بود، خواهش کرد که خانم پزشک را به او نشان دهند و چون به او گفتند که این خانم باریک اندام که دارای چشمان آبی است، پزشک می‌باشد، دست خود را جلو آورده گفت: «نبض مرا ملاحظه کنید و ببینید که سلامتی من چگونه است؟»

خدمات همراه با محبت، وظیفه شناسی، وفاداری و بردباری خانم دکتر اسمیت در طی ۳۴ سال، او را در تاریخ میسیون آمریکایی ایران یکی از شخصیت‌های ممتاز و گران‌بهایی ساخته است که نامش هرگز فراموش نخواهد شد.

این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید!